گلوی دختر شش ماهه ام خیلی ظریف است.
وقتی میخواهم پودر بچه بزنم تا عرق سوز نشود بی تابی میکند، طاقت انگشت من مادر را ندارد.
تا قبل از این یک چیزی در روضه ها از گلوی شش ماهه شنیده بودم..
وقتی گرسنه می شود فورا شیرش می دهم،آخر در روضه شنیده بودم نوزاد تاب گرسنگی ندار،لب هایش خشک می شود..مثل ماهی که ازآب بیرون بیفتد.
هنگاهی که با پدرش بازی می کند دلم برای هر دو شان قنج می رود.. بابایش فاطمه زهرا را روی دست بالا می برد و دخترم میخندد از ته دل…
وای خدا نکند هیچ حرامی این صحنه را به عزا بدل کند
آن هم برای مادری چشم به راه نوزادش…
همه ی رموز ماندگاری قیام حسین علیه السلام به خانوادگی بودنش است.
به این است که در لشکر ایشان حتی شیر خوار بیکار نیست،خودش فرمانده است
فرمانده تمام شیرخوارگان عالم
و روز علی اصغر که می رسد هر مادری با هزار امید لباس رزم علی اصغری به طفلش می پوشاند تا بگوید حسین جانم
ناقابل است…هم خودش هم گلویش